سهراب جان سپهری گفت :
روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد / خواهم آمد گل یاسی به گدا خواهم داد / زن زیبای جذامی را گوشواری دیگر خواهم بخشید / کور را خواهم گفت : چه تماشا دارد باغ ... و من در جوابش نوشتم : سهراب هم جنس این روزگار نبود ، زیاد بود برای این زمانه ی سخت، پس چمدانی که به اندازه ی پیراهن تنهایی اش جا داشت را برداشت و رفت رو به آن وسعت بی واژه ... و رفت ... رفت به کوچه باغی که از باغ خدا سبزتر بود و درآن عشق به اندازه ی پرهای صداقت آبی بود ......
سهراب سپهری
مدیران انجمن: tara، zandi، tina72، fatemeh
- electro.khatibi
- پست: 31
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳, ۲:۴۸ ب.ظ