خانه ای به وسعت یک شهر
مرد نشسته بود ...
زن میگفت : اینطوری خونمون خیلی دلباز تره ...
مرد نشسته بود روی مبل ...
زن میگفت : در ضمن ... من همیشه دوست داشتم یه خونه بزرگ داشته باشم ...
ااندازه کل محله ... یا اصلا اندازه کل شهر ..
.مرد نشسته بود روی مبل و خیره شده بود ..
زن میگفت : نظرت چیه مبل و بذاریم کنار تیر برق ...
مرد نشسته بود روی مبل و خیره شده بود
به حکم تخلیه...
http://paad.ir
http://paad.ir/forum
کلید واژه : شرکت فنی مهندسی پاد ، شرکت پاد ، فنی مهندسی پاد ، پاد
خانه ای به وسعت یک شهر
مدیران انجمن: tara، zandi، tina72، fatemeh
- sahar.1986
- پست: 163
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۹ مهر ۱۳۹۳, ۸:۵۰ ق.ظ
خانه ای به وسعت یک شهر
دسـت بـه صـورتـم نــزن ! مـی تــرسـم بـیفـتد . . . نـقاب خـندانـی کــه بـر چهــره دارم! و بــعد . . . ســیل اشـک هــایـم تــو را بـا خــود بـبرد . . . و بــاز مـن بــمانـم و تنهایی...